کد مطلب:224171 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

آثار مسمومیت
حضرت رضا علیه السلام فرمود آن چه گفتم حفظ كن و عمل نما و مبادا مخالفت كنی كه به ضرر تو تمام می شود.

هرثمه گفت در آن ساعت با كمال تأثر و حزن گریان بیرون آمدم و غیر از خدا كسی بر ضمیر من مطلع نبود چون روز شد مأمون مرا طلبید تا عصر نزد او بودم آنگاه مأمون گفت برو نزد امام رضا علیه السلام بگو مأمون سلام می رساند می گوید اگر ممكن است نزد ما بیائید و اگر نمی توانید من خدمت شما برسم و اگر قبول كرد بیاید مبالغه كن زودتر بیاید - چون خدمت آن حضرت رسیدم فرمود وصیت های مرا حفظ كردی عرض كردم آری حضرت كفش خواست و فرمود می دانم تو را برای چه فرستاده است و به طرف منزل مامون رفتیم چون وارد منزل شدیم مامون از جای برخاست و استقبال كرد و دست در گردن امام كرد پیشانی آن حضرت را بوسید و امام را بر جای خود نشانید و از هر دری سخنی گفت - در ضمن به یكی از غلامان گفت انگور و انار بیاورند هرثمه می گوید چون نام انگور و انار شنیدم بر خود لرزیدم

در گوشه ای رفتم آرمیدم چون نزدیك زوال شمس شد حضرت عبا بر سر انداخت و از خانه مأمون بیرون رفت پس از ساعتی مأمون امر كرد اطباء به خانه ی آن حضرت بروند - سبب آن را پرسیدم گفت مرضی به آن حضرت عارض شده و مردم در امر آن حضرت گمان هائی می برند من یقین كردم آن چه حضرت فرموده خواهد شد چون ثلثی از شب گذشت صدای شیون از خانه حضرت بلند شد مردم به دور خانه ی آن حضرت جمع شدند من نیز به سرعت رفتم دیدم مامون ایستاده و سر خود را برهنه كرده و بندهای خود را گشوده و به آواز بلند گریه می كند.